اي زائر سر حسين(ع) خرابه ها جاي تو نيست
به جز به دامان حسين(ع) منزل و مأواي تو نيست
شاهد گوش پاره و چادر پاره بوده اي
غمي به خود راه مده اگر چه باباي تو نيست
سرِ بُريدهي پدر به روي نيزه ديده اي
مرا توان گفتن تك تك غمهاي تو نيست
به راه شام و كوفه ات چه وحشيانه مي برند
به جز به تازيانه ها پاسخ اشك هاي تو نيست
جرأت اگر نموده اند كه بر رُخت سيلي زنند
از آن بوَد كه بعد از اين عموي سقاي تو نيست
عمه سپر شود تو را تا سپري شود سفر
كسي به جز عمه ي تو به فكر زخم هاي تو نيست
چشم اميد به دست تو تا كه نمائيم مدد
دواي زخم دل من به جز نگاههاي تو نيست
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و برای حسینی می گریند .... که آزاده زیست ...
پاسخحذف