۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

میل لیلی ـ داستان

رفتم پيش خانم مشاور.از هر چي بد بياري داشتم گله كردم. گفت : اين داستانو شنيدي كه يه روز به مجنون مي گند ليلي داره آش پخش مي كنه. مجنون هم ظرفشو بر مي داره و ميبره مي ده ليلي اما ليلي ظرف مجنون رو مي شكونه. همه مي گند ديدي چي كار كرد؟ به همه آش داد اما ظرف تو رو شكست . اونوقت مجنون با غرور مي گه : اگر با ديگرانش بود ميلي ـ چرا ظرف مرا بشكست ليلي؟خانم مشاور گفت كه ليلي نمادي از طبيعته كه هر كس را بيشتر دوست داره بيشتر براش ناز مي كنه.مگه مي شه خانم مشاور چيزي بگه و من گوش ندم.خلاصه به توصيه خانم مشاور سعي كردم در مواقع بروز اتفاقاي ناخوش‌آيند با يادآوري اين مطلب خودمو آروم كنم .
شنبه : رفتم ماشيني كه خريده بودم به نام خريدار بزنم . براي كاراي تعويض پلاك از صبح رفتيم پاركينگ بيهقي تا ظهر علاف شديم . نوبت ما كه شد گفتند تعطيله. اعصابم خرد شده بود اما با خودم گفتم : اگر با ديگرانش بود ميلي ـ چرا ظرف مرا بشكست ليلي؟ احساس كردم كمي آروم شدم.
يكشنبه : صبح زود براي تعويض پلاك رفتيم همونجا. تاقبل از ظهر نوبت ما شد. خوشحال بودم كه كار تمومه اما گفتند چون فيش تلفن و برق و... همراهمون نيست پس مداركمون ناقصه و كارمون انجام نميشه. گفتم اينا چه ربطي به ماشين داره؟ گفتند براي اثبات اينه كه شما در تهران زندگي مي كني. خلاصه بازم نشد. اعصابم خرد بود اما براي تسكين خودم زير لب گفتم : اگر با ديگرانش بود ميلي ـ چرا ظرف مرا ... فكر كنم آروم شدم.
دوشنبه : صبح خواب موندم . وقتي با يك ساعت تأخير رسيدم اداره ديدم رئيس اداره دم در ايستاده و با غضب براي كارمنداني كه دير اومدند داره خط و نشون مي كشه.بي انضباطا. توبيخ. درج در پرونده.حتي سالي يه بار هم رئيس از اين كارا نمي كرد.شانس من حالا بايد امروز كه من دير اومدم اونم اينجا باشه. بي خيال. اگر با ديگرانش بود ميلي ـ چرا ظرف ... من آرومم.
سه شنبه : بازم صبح زود براي تعويض پلاك رفتيم پاركينگ بيهقي. گوش شيطون كر تا ظهر تمام مداركمونو تحويل داديم فقط بايد يه خلافي مي گرفتيم تا كار تموم بشه كه يهو گفتند سيستم كامپيوتر از كار افتاده و خلاصه تاييد خلافي مي مونه براي فردا.... كارد مي زدي خونم در نميومد.براي اين كه آرام بشم با خودم گفتم : اگر با ديگرانش بود ميلي ـ چرا ... آروم شدم انگاري.
چهارشنبه: همسرم تلفن زد به اداره كه بچه از درد كليه داره به خودش مي پيچه و بايد ببريمش دكتر. با عجله راه افتادم طرف خونه.دخترم آروم و قرار نداشت. با مصيبت بردمش پيش يه فوق تخصص كليه. دكتر تا بچه رو ديد گفت بايد ببريم يه بيمارستان بستريش كنيم.دكتر اسم يه بيمارستان دولتي و يه بيمارستان خصوصي را بهمون داد. زنگ زدم به همكارم در اداره و اسم بيمارستان خصوصي را گفتم و پرسيدم : طرف قراردادمونه؟ همكارم با قاطعيت گفت : نه. چاره اي نبود، بچه رو برديم بيمارستان دولتي. 12 ساعت بعد همسرم زنگ زد و با التماس گفت كه حاضره طلاهاشو بفروشه ولي بچه رو از اونجا ببريم يه جاي خصوصي . از اونجايي كه دكترش فقط با يه بيمارستان خصوصي قرارداد داشت بچه رو برديم همونجا.همون بيمارستاني كه همكارم گفت طرف قراردادمون نيست. در بخش پذيرش تا نوع بيمه ما رو ديدند گفتند : خوشبختانه شما با اينجا قراداد داريد و بيمه هفتاد درصد هزينه هاي شما را پرداخت مي كنه. به خاطر 12 ساعت گذشته كه دختر و همسرم در يه بيمارستان دولتي عذاب كشيده بودند خيلي عصباني شدم. بازم به خودم گفتم :‌اگر با ديگرانش بود ميلي... بايد آروم باشم.
پنجشنبه :‌با موتور داشتم آروم و آهسته مي رفتم بيمارستان سراغ زن و بچه ام كه يه نيساني نمي دونم از كجا پيداش شد زد بهم و فرار كرد. مردم من و موتورم رو كشيدند كنار خيابون. پام آسيب جدي ديده بود و اعصابم از همه چيز داغون بود. زير لب مي گفتم : اگر با ديگرانش بود... تلقين كن كه آرومي.
جمعه : مقداري پول ‌برداشتم ، با پاي آتل بندي شده و عصا به دست رفتم تا زن و بچه ام را از بيمارستان ترخيص كنم. در فاصله اي كه منتظر بودم تا صندوق دار مراحل ترخيص و حساب و كتاب را انجام بده ، اتفاقاتي كه در هفته گذشته برام افتاده بود رو مرور مي كردم و با خودم فكر مي كردم كه واقعا راهنمايي خانم مشاور و داستان ليلي و مجنون و اون شعر چقدر در تسكينم موثر بود.
بالاخره نوبت من شد كه برم براي تسويه حساب .پاي صندوق دست كردم توي جيبم اما از پول خبري نبود. نمي دونم كجا و چطور اما از جيبم زده بودند . راستش داشتم منفجر مي شدم. زير لب گفتم اگر با ... اي تف تو روحت ليلي ... اصلا مي خوام صد سال سياه ميلي به من نداشته باشي. آخه اين چه جورشه كه هر چي سنگه واسه پاي آدم لنگه . آخه مگه من چقدر صبر دارم خدااااااا ....

۱ نظر:

  1. سلام
    از این یکی خیلی خوشم اومد .
    حالم جا اومد
    داره یواش یواش یه چیزهائی حالیم میشه .
    فکر میکنم یه کم دیگه بهت سر بزنم . از هالوئی دربیام
    تو هم سعی کن خوب بشی . روانی نباشی

    پاسخحذف

چیزی می خواستی بگی؟