اذن جهادت بدهم اصغرم
آب حیاتت بدهم اصغرم
خیز به میدان شهادت رویم
در پی اثبات اطاعت رویم
جان و تن خویش نثارش کنیم
باغ خزان خورد بهارش کنیم
جز تو دگر یاور و یاری نماند
در ره او عاشق زاری نماند
گریه مکن کودک دردانه ام
بخت شده یار تو پروانه ام
روی سر دست به میدان برو
نور بَصر چون گل خندان برو
بود به جانبازی ولی بیقرار
رفت سر دست پدر ، کارزار
در پی یاری پدر آن پسر
داد همه حنجر خود سر به سر
آب حیاتت بدهم اصغرم
خیز به میدان شهادت رویم
در پی اثبات اطاعت رویم
جان و تن خویش نثارش کنیم
باغ خزان خورد بهارش کنیم
جز تو دگر یاور و یاری نماند
در ره او عاشق زاری نماند
گریه مکن کودک دردانه ام
بخت شده یار تو پروانه ام
روی سر دست به میدان برو
نور بَصر چون گل خندان برو
بود به جانبازی ولی بیقرار
رفت سر دست پدر ، کارزار
در پی یاری پدر آن پسر
داد همه حنجر خود سر به سر
سلام تبریک میگم افتتاح وبلاگت را.
پاسخحذف