۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

نام

سراسيمه وارد بیمارستان شد. مستقیم به قسمت پذیرش رفت. دستپاچه و با عجله گفت :
« ببخشید ، همسر منو برا وضع حمل به اینجا آوردن . من نگرانم »
شخصی که در آن طرف میز بود انگشت اشاره اش را به طرف بالا گرفت و طوری که انگار به موضوع کاملاً مسلط است گفت :
« اصلاً نگران نباشین . مشکلی نیست. فقط این فُرما رو پر کنین »
بعد تعدادی پرونده را دسته کرد و برداشت تا با خود ببرد.
مرد با همان دستپاچگی ادامه داد :
« نه ، نه . ببخشید. من فامیلم نگرانه»
طرف با لحنی قاطع گفت :
« پس حتماً همه فاميل به یه دکتر روانشناس مراجعه کنین چون نگرانی يه بیماری جدی و خطرناکیه »
مرد فرصت دیگری برای گفتگو نداشت. با چشمانی که از نگرانی و تعجب موج می زد ، او را تا پیچ راهرو بدرقه کرد.
بعد فرم روی میز را برداشت و با دقت شروع به پر کردن آن نمود.
نام : بیژن نام خانوادگی : نگران نام پدر : ...

۳ نظر:

  1. ین انتخاب اسم و فامیل هم واسه خودش حکایتیه. حالا این بیچاره فامیلش نگران بوده، حرف بدی نبوده. رضا میگفت یه اشنایی دارن که فامیل خانومه شبانکاره است(اگه دروغ گفته پای خود رضا). حالا پدر بزرگ این خانومه چه فکری کرده بوده که این فامیلی رو انتخاب کرده، خدا عالمه.
    اسم هم همینطور. مثلا یه خانوم که بیشتر بهش میخوره اسمش قلتشن باشه، یهو میبینی ملت دارن صداش میکنن نازگل!!! میدونم از بحث پست دور افتادم. ولی اینا رو باید به یکی میگفتم!!!!!!
    شادی

    پاسخحذف
  2. براي شادي:‌سلام. معمولا جواب كامنت نمي دم اما به ميمنت حضور شما براي خوش آمد گويي عرض مي كنم : مهم نيست كه از موضوع پست دور افتادي شما آزادي هر چه مي خواهد دل تنگت بگي...
    يا علي

    پاسخحذف

چیزی می خواستی بگی؟