تو سالها نمودي از من شكايت اي دوست
در نامهها نوشتي صدها حكايت اي دوست
من مي نويسم اما يك نامه در جوابت
يك نامه در جواب آن نامههايت اي دوست
از گريهها نوشتي از اشكهاي دوري
شرمندهام نمودي از چشمهايت اي دوست
در نامهها نوشتي از فصل سرد غربت
من مي نويسم اما جانم فدايت اي دوست
گفتي كه ياد مايي در هر كجا كه باشي
هر صبح و شام هستم من هم به يادت اي دوست
اكنون كه مي نويسم اين نامه را برايت
افسوس رفتهاي تو نزد خدايت اي دوست
در نامهها نوشتي صدها حكايت اي دوست
من مي نويسم اما يك نامه در جوابت
يك نامه در جواب آن نامههايت اي دوست
از گريهها نوشتي از اشكهاي دوري
شرمندهام نمودي از چشمهايت اي دوست
در نامهها نوشتي از فصل سرد غربت
من مي نويسم اما جانم فدايت اي دوست
گفتي كه ياد مايي در هر كجا كه باشي
هر صبح و شام هستم من هم به يادت اي دوست
اكنون كه مي نويسم اين نامه را برايت
افسوس رفتهاي تو نزد خدايت اي دوست
ممنون....
پاسخحذفآره نسل ما دچار توهم توطعه شده ... درمان همه ی ما هم روانی شدنه نه فقط تو
پاسخحذفواسه کسی که مرده داری نامه مینویسی!!! نکن این کارها رو
پاسخحذفعجب
پاسخحذفدلمون گرفت .
دیشب بعد از یک هفته فکر کردن به رفتارهای یه نفر ، به این نتیجه رسیدم که این کارا فقط میتونه کار ِ یه روانی باشه، میخواستم بهش پیامک بزنم و بهش بگم که روانی ِ ولی نزدم چون گفتم روانی تر میشه!!!
پاسخحذفامروز اومدم دیدم تو کامنتا شخصی با نام " روانی" نظر گذاشته ، جالب بود ، خیلی جالب!
پس جاش امنه دیگه!
پاسخحذفسلام.خوبيد شما؟
پاسخحذفآخ جون بالاخره تونستم بيام نظر بزارم!هر بار ميام يه جوري ميشه كه نميشه!
شعرو خودتون گفتين؟