۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

زرنگ

با يكي از رفقاي وبلاگي رفته بوديم بيرون . منظورم همون دَدَرِ. بعد از مراسم پيتزا خوري و اين حرفا كنار ميدون حسن آباد نشستيم به گپ و گفتگو. وسط حرفام ديدم هي دفترچه‌اشو در مياره يه چيزي مي نويسه ميذازه توي جيبش . يكي دو بار اول اهميت ندادم راستش فكر كردم خريد خونه اي، كاري چيزي را يادش اومده مي نويسه كه يادش نره ولي چند بار ديگه كه تكرار كرد شَكَم رفت به اين كه نكنه داره از افاضات بنده نُت برداري مي كنه. جریان را ازش پرسیدم. با كمال وقاحت گفت : بله اين سوژه ها براي وبلاگم خوبه. مي خوام در اين موارد مطلب بنويسم.
توي دلم گفتم مگه خودم بوقم داداش. بعد از جلسه بدو بدو رفتم پاي سيستم كه مطالبم را زودتر بنويسم و بذارم توي وبم تا فكش بياد پايين.
سيستم خودم كه به سلامتي ويروس گرفته بود و ويندوز پرونده بود . هيچي . شب عيدي كه همه در به در خريد و اين حرفاند من مثل مَشَنگا رفته بودم كافي نت نشسته بودم.تا خواستم شروع كنم برقا رفت.خلاصه به هر دري زديم كه اون شب زودتر مطالبمون را روي وب بنويسيم نشد كه نشد.روز بعد از يه كافي نت، وب دوستم را چك كردم.لازم نيست كه بگم مطالب چون نقل و نبات ما را مثل علف هرز در وبش پاشيده بود. ببين مردم از حرفاي آدم چقدر سوء استفاده مي كنند....
به قول شاعر : سوژه را در پستوي خانه نهان بايد كرد ـ روزگار غريبي است.... نازنين.

۱۰ نظر:

  1. می بینم که با رفیق رفقای وبلاگی میری آقا داوود.
    ببین چقدر سوتی دادی که اون اقاهه/خانومه کلی سوژه برداری کرده. بدو بیا دعوا. مشت اول رو زدم. یاح یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  2. واه واه واه واه عحب رفیقایی
    یاح یاح یاح یاح
    الان رفیقت هم میاد دعوا
    یاح یاح یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  3. ببین جواب ندادی من کجا نوشته بودم بخواستن. این قدر ازت میپرسم تا خودت اعتراف کنی اشتباه کردی
    یاح یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  4. می بینم توی دو تا پست همه سعیت رو کردی بتونی سبقت بگیری و کله ات خورد تو دیوار. یاح یاح یاح یاح یاح یاح یاح
    (مرض سبقت و زرنگ )
    یاح یاح یاح یاح یاح یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  5. همینجوری دارم براتون کامنت میذارم که ذوق کنین.
    یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  6. برای اینکه دعوامون داغ بشه:
    ایشون دوستاش رو از بین سوتی دهندگان عزیز انتخاب میکنه که همیشه وبلاگش مطالب خواندنی داشته باشه.یاح یاح یاح یاح یاح

    پاسخحذف
  7. نمیدونم چرا حس میکنم دوستان دنیای مجازی تو همون دنیای مجازی نزدیکترند.انگار وقتی دیداری صورت میگیره،آدم میخواد طرف رو با نوشته هاش تو ذهنش مقایسه کنه..یا حداقل با اونچه که از ازاون دوست مجازی تو ذهنش تجسم کرده بوده...
    چقدر حرف زدم!!ولی اینا دلیل نمیشه که دیدار حقیقی صورت نگیره!

    پاسخحذف
  8. سلام آقا جان
    بخیل نباشین
    به کائنات توجه نکردین که هی جلوتونو می گرفته ؟و نمی شده.
    بذارین دیگران از افاضات شما هم فیض ببرن و قامتی راست کنن.

    پاسخحذف
  9. بابا سوژه! :D

    عیدت مبارک!
    جدا مشنگی ها، سرخوش.

    پاسخحذف

چیزی می خواستی بگی؟