۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

روراست

همسرم با احساس به من گفت : در زندگيم دو چيزو خيلي دوست دارم. اول حليم. دوم تو.
بعد ازم پرسيد : تو چي عزيزم؟
منم كه ساده. گفتم : من فقط سيرابي دوست دارمو بس.
خلاصه ديشب تا صبح همسرم گريه مي كرد كه چرا تو منو اندازه سيرابي هم دوست نداري...

۴ نظر:

  1. سلام دوست عزیز...
    شما کامنت های قبلی خودتونو نمی بینید...؟؟؟؟؟؟؟
    هر کامنت مربوط به همان پست شما می تونید کامنتهای خودتونو در هر پستی که نظر گذاشتید ببینید...

    پاسخحذف
  2. بنده خدا خانوما .
    نمی دونم تا کی باید صافو ساده مثل خودشون به این آقایون نگاه کنن .
    چه انتظار کودکانه ای باید از آقایون داشت .
    بنده خدا خانوم واسه چی تا صبح خودشو آزار داده .
    اگه تا صبح ابد هم گریه کنه ... ماهیت آقا عوض نخواهد شد .

    پاسخحذف
  3. سلام
    نه نمیخواستم چیزی بگم !
    فقط میخواستم بگم که . . .
    دیدی اینم یادم رفت

    پاسخحذف
  4. اينجا فقط يه كلمه بايد كفت كه فعلا معذورم

    پاسخحذف

چیزی می خواستی بگی؟